گوناگون و مختلف. (ناظم الاطباء) : پرنده مرغکان گستاخ گستاخ شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ. نظامی. ، دور و دراز. (ناظم الاطباء). و رجوع به شاخ بشاخ و شاخ در شاخ شود
گوناگون و مختلف. (ناظم الاطباء) : پرنده مرغکان گستاخ گستاخ شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ. نظامی. ، دور و دراز. (ناظم الاطباء). و رجوع به شاخ بشاخ و شاخ در شاخ شود
حالت دو حیوان شاخ دار هنگام روبرو شدن با هم و شاخ زدن به یکدیگر، کنایه از گوناگون و رنگارنگ، برای مثال پرنده مرغکان گستاخ گستاخ / شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ (نظامی۲ - ۱۳۷)، بدین امیدهای شاخ درشاخ / کرم های تو ما را کرد گستاخ (نظامی۱ - ۱۰۳) شاخ به شاخ پریدن: کنایه از از این شاخه به آن شاخه پریدن، هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن شاخ به شاخ جستن: کنایه از از این شاخه به آن شاخه پریدن، هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن، شاخ به شاخ پریدن شاخ به شاخ شدن: کنایه از با کسی رو به رو شدن به عزم مجادله یا زد و خورد
حالت دو حیوان شاخ دار هنگام روبرو شدن با هم و شاخ زدن به یکدیگر، کنایه از گوناگون و رنگارنگ، برای مِثال پرنده مرغکان گستاخ گستاخ / شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ (نظامی۲ - ۱۳۷)، بدین امیدهای شاخ درشاخ / کرم های تو ما را کرد گستاخ (نظامی۱ - ۱۰۳) شاخ به شاخ پریدن: کنایه از از این شاخه به آن شاخه پریدن، هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن شاخ به شاخ جستن: کنایه از از این شاخه به آن شاخه پریدن، هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن، شاخ به شاخ پریدن شاخ به شاخ شدن: کنایه از با کسی رو به رو شدن به عزم مجادله یا زد و خورد
کنایه از دور و دراز و گوناگون. (برهان قاطع) (آنندراج). شاخ بشاخ: بدین امیدهای شاخ درشاخ کرمهای تو ما را کرد گستاخ. نظامی (از آنندراج). ، کنایه از گریه کردن بسیار. (برهان قاطع). و رجوع به شاخ بشاخ شود
کنایه از دور و دراز و گوناگون. (برهان قاطع) (آنندراج). شاخ بشاخ: بدین امیدهای شاخ درشاخ کرمهای تو ما را کرد گستاخ. نظامی (از آنندراج). ، کنایه از گریه کردن بسیار. (برهان قاطع). و رجوع به شاخ بشاخ شود
بر شاخ و برگ چیزی افزودن و فروع پی در پی بر یک اصل مترتب کردن. (مقدمۀ التفهیم چ جلال همائی ص قسح) : کی باز گردند از چیزی که عمر بدان بگذاشتند و کتابها پر کردند از حکمهای سه گانی بر آن و شاخ بر شاخ زدن. (التفهیم ص 400)
بر شاخ و برگ چیزی افزودن و فروع پی در پی بر یک اصل مترتب کردن. (مقدمۀ التفهیم چ جلال همائی ص قسح) : کی باز گردند از چیزی که عمر بدان بگذاشتند و کتابها پر کردند از حکمهای سه گانی بر آن و شاخ بر شاخ زدن. (التفهیم ص 400)